هشل الهفت

نوشته های روزانه من ( نیکروز م - طراح )

هشل الهفت

نوشته های روزانه من ( نیکروز م - طراح )

نبودم ! نیستم !! خواهم بود !!!!

سلام - توی این مدت که نبودم  جایی دیگه ای به وبلاگ نویسی مشعول بودم

یعنی اینحا : http://estudent.blogsky.com

بهر حال می خوام اینجا رو فقط برای نوشته های ادبی یا بعضا غیر ادبی خودم اختصاص بدم اما وبلاگی که لینکش رو دادم  فقط مربوط بشه به مسائل ای تی و کامپیوتر

یه چند ماهی داشتم خودم رو باز خرید میکردم گفتم استفای خودمو بنویسم و کلا از نوشتن توی وب بیام بیرون

هی بخودم میگفتم اخ که چی این همه وبلاگ نویشتی ( حدودا ۲۰ - ۲۵ تا ) ۴ تا سایت شخصی داشتی ۳ تا سایت برای دیگرون طراحی کردی اخرش که چی !! بسه دیگه خز شد وبلاگ و سایت  تعطیل کن همشو بره  !!!!

ولی بعد از یه مدت دیدیم کم اوردم هرچی از این سایت به اون سایت وب گردی کردم دیدم جواب حس و حالمو نمیده بخاطر همین بازم برگشتم به حرفه ی خودم به طراحی وب و  وب نوشتی !!!

خب برای اینجا هم نقشه ها در سر دارم ولی فعلا بیشتر توی  اینجا فعالیت میکنم

پا در هوا

شنیده بودم به یکی میگن پا در هوا ولی معنی اش رو نمی دونستم !‌ حالا می فهم یعنی چه !!
یعنی خود ‌‌ِ خود ِ من !!! تکلیف هیچ کاریم معلوم نیست .. فقط می دونم هفته اینده باید برای الکامپ سه روزی غرفه دار باشم

حالا اینکه دانشگاه ام چی میشه .. بالاخره گواهینامه رانندگی میگیرم و از شر کلاسهاش خلاص میشم یا نه !!! نمی دونم

راستی یه نکته : اینجا نمی نویسم که ملت بیان بخونن و اصلا برام مهم نیست چند نفر میان !!‌فقط خوشحال میشم  چند تا نظر کم هم داشته باشم .. چون اینها این روزا نوشته هام همه چرک نویس ذهنم است و از دلم می نویسم !! خب مگه می نگن : انچه از دل بر اید بر دل بشیند ؟!!!

 

دوستان قدیمی ...

۵ شنبه شب دو تا از بهترین دوستانم بهم زنگ زدم ... هر دوتاشون رو خیلی وقت بود  که ازشون خبر نداشتم .. یکی بعد از سه ماه و یکی دیگه بعد از یک ماه و نیم !!

خب دوستان خوب همیشه خوب بوده ولی نمی دونم چرا برای دیدن یکشون باید خیلی دندون روی جیگر بزارم چون کمی گرفتاره  و دلمون هم برای هم خیلی تنگ شده !!! داستانش طولانیه وی خب شاید یه روز نوشتم که چطوری من کم صبر برای یکی ( که اصلا فکر نمی کردم اینطور بشم )‌ ۲ سال صبر باید بکنم .. و اخرش هم میترسم از دستش بدم و دیگه نیاد ...

راستش من خیلی کم صبرم اصلا تحمل صبر کردن ندارم یه خبری که بهم میرسه حتما باید همون موقعه داشته باشم و الا  وا ویلا میشه

اما همین قضیه صبر من برای یکی ( که همون روزای که رفت این وبلاگ رو تاسیس کردم ) برای یه تمرین  خوبه و خیلی هم برام سخته ...

انتظار شروع کلاس حضوریام و نمایشگاه الکامپ و خیلی چیزای دیگه  همچنان برام سخته