هشل الهفت

نوشته های روزانه من ( نیکروز م - طراح )

هشل الهفت

نوشته های روزانه من ( نیکروز م - طراح )

شانس

نمی دونم شانس اولین بار کی و کجا مطرح شده ایا از نظر دین اصلا کار شانسی وجود داره یا نه

ولی من به شانس یا قسمت یا هر چیز دیگه ای می خواین اسمشو بزاریم اعتقاد دارم

گفته بودم دلم برای ۲ تا دوست قدیمی که هر دو تاشون در یک روز بهم زنگ زدم بد جوری تنگ شده .. یادتون هست ؟!! ( نوشته ها قبلی رو بخوانید ) و فکر کنم گفته بودم برای دیدن یکشون حالا حالا باید صبر کنم

جمعه یه برنامه جور شد که هر دو تاشون رو دیدم .. خودم هم باورم نمیشد که ایقدر خدا منو دوست داشته باشه !!!!  واقعا عجیبه

 

بالاخره تموم شد .. اخیش

اوضاع دانشگاه اصلا خوب نیست -- منظورم  همون دانشگاه مجازی خواجه نصیر طوس - واقعا نمی دونم مسئولان دانشگاه می خوان چه فکری اتخاذ کنن و با این همه دانشجو که همشون هم از کنکور سراسری اومدن چی کار کنن !! من کلاس حضوری که بصورت تک درس برگزار میشه هم ثبت نام کردم که هنوز معلوم نیست از کی و در کجا برگزار خواهد شد .. ولی امیدورارم کلاسهای مجازی هم با کیفیت تر برگزار بشه ..

خب گفته بودم دارم یه سایت طراحی می کنم برای یه شرکت .. بالاخره تموم شد .. خداوکیلی هم من و هم شرکت از کار راضی هستیم .. بنظر من که خیلی عالی شد - نگید چه قدر خودشو تحویل میگیره - برید خودتون از نزدیک ببینید متوجه میشد حق با منه یا نه

http://www.ieir-co.com

خب .. حالا نوبت سایت خودمه - همون نون میم دات کام - طرح کلی اش در اومده  و فقط مونده اجرای نهایی اش .. البته اگر برنامه کرول اینقدر روی لپ تاپم اذیتم نکنه ...

اگر حجم سایتهایی که طراحی می کنم بالاس و کمی با دایل اپ دیر لود میشه .. ببخشید .. چون بنظر من باید یواش یواش .. دوان دوون برم سمت اینترنت پرسرعت ...فعلا

دوستان قدیمی ...

۵ شنبه شب دو تا از بهترین دوستانم بهم زنگ زدم ... هر دوتاشون رو خیلی وقت بود  که ازشون خبر نداشتم .. یکی بعد از سه ماه و یکی دیگه بعد از یک ماه و نیم !!

خب دوستان خوب همیشه خوب بوده ولی نمی دونم چرا برای دیدن یکشون باید خیلی دندون روی جیگر بزارم چون کمی گرفتاره  و دلمون هم برای هم خیلی تنگ شده !!! داستانش طولانیه وی خب شاید یه روز نوشتم که چطوری من کم صبر برای یکی ( که اصلا فکر نمی کردم اینطور بشم )‌ ۲ سال صبر باید بکنم .. و اخرش هم میترسم از دستش بدم و دیگه نیاد ...

راستش من خیلی کم صبرم اصلا تحمل صبر کردن ندارم یه خبری که بهم میرسه حتما باید همون موقعه داشته باشم و الا  وا ویلا میشه

اما همین قضیه صبر من برای یکی ( که همون روزای که رفت این وبلاگ رو تاسیس کردم ) برای یه تمرین  خوبه و خیلی هم برام سخته ...

انتظار شروع کلاس حضوریام و نمایشگاه الکامپ و خیلی چیزای دیگه  همچنان برام سخته