گاهی که یه اتفاق غیر منتظره برات اتفاق می افته و اینقدر این اتفاق یهویی و دور از اتنظاره که شوکه میشه حتی تا چند روز اونو یه خواب اشفته می بینی ! اما بعد از گذشت از یه هفته ( با اینکه نمی تونی مراسم هفت بگیری ) با زمان و زمین و در و دیوار دعوا میکنی انگار اونا تقصیر دارن در حالی جدای تقصیر زمونه است کمی هم تقصیر شخص دوم !
حالا به خودم میگه خدا خواسته اینجوری باشه هی بخودم دل داری میدم ( از شانس بدم فیلم عشقی هم ندیدم که بلد باشم رگ بزنم یا... از این کارا )
یکی نیست بگه اخه بچه جـــــــــون تو رو چه به عشق و عاشقی اصلا قبل از کنکور غلط کردی عاشق ( ... )شدی { حرفی که اطرافیان میزدن تا قبل از جدایی } |